کمال طلبی و عوارض منفی آن در زندگی
کمال گرایی مثبت و کمال گرایی منفی را نیز از یکدیگر تفکیک کردیم و گفتیم که کمال گرایی منفی زمانی شکل میگیرد که استانداردهای خود را چنان بالا قرار دهیم که هزینههای کسب آن استانداردها از ارزش نهایی دستاوردهای آنها بیشتر باشد.
فرض کنید دانش آموزی برای امتحان سی ساعت درس خوانده و فکر میکند در شرایط فعلی نمرهی او ۱۶ خواهد بود. اگر احساس کند که با پنج ساعت درس خواندن بیشتر میتواند نمرهی نوزده بگیرد، نمیتوان این رفتار او را نمونهای از کمال گرایی منفی دانست.
اما اگر برای تبدیل کردن این نمرهی نوزده به بیست، تصمیم بگیرد که چهل ساعت اضافه درس بخواند، میتوان به این گزینه فکر کرد که او یا خانوادهاش به کمال گرایی منفی گرفتار شدهاند. چون احتمالاً برای صرف این چهل ساعت، گزینههای ارزشمند زیادی وجود دارند. از مطالعهی سایر دروس تا مطالعهی غیردرسی تا ورزش و حتی گردش و تفریح.
* کاهش سطح جامع عملکرد
دانش آموزی که به نمرهی یک درس خاص خود توجه زیادی دارد و مثلاً در نمرهی ریاضی کمال طلب است، احتمالاً عملکرد کلی کارنامهاش به خاطر بیتوجهی به ادبیات کاهش خواهد یافت.
افزایش دستاوردها در هیچ حوزهای از درس و کار و زندگی بی هزینه نیست. فقط گاهی اوقات ما فراموش میکنیم که این دستاوردها را به چه قیمتی کسب کرده ایم. یا اینکه برای کسب آنها از سرمایههای سالهای آیندهی خود خرج میکنیم. دانشجویی که زندگیش را برای کسب رتبهی اول دانشگاه باخته است، زمانی هزینههای پنهان این تلاش نامتعارف را متوجه میشود که در مذاکره و گفتگو با مدیر خود، توانایی برقراری ارتباط و مذاکره را ندارد. آن روز هیچکس به خاطر معدل یا رتبهی خوبش یک ریال هم حقوق بیشتری به او نخواهد داد، اما دوست دیگرش که بخشی از انرژی خود را هم صرف یادگیری تعاملات اجتماعی هم کرده است، به سادگی میتواند موقعیت بهتری را در سازمان خود کسب کرده و حفظ نماید.
مدیرعامل شرکتی که با واحد گرافیک جلسه میگذارد و ساعتها در مورد میزان درخشش یک رنگ روی طرح بیلبورد – که تخصصی هم در زمینهی آن ندارد – با گرافیستها چانه میزند، بعداً میفهمد که در همان زمان، بخش بزرگی از بازار فروشش در حال نابودی بوده و او فرصتی برای فکر کردن به آن مسئله نداشته. یا اینکه متوجه میشود که میشد آن زمان را برای حضور در جلسهی مصاحبهی استخدامی یکی از کارکنان کلیدی سازمان، صرف کند.
سطح جامع عملکرد در کار و زندگی، برایند سطح عملکرد در دهها حوزهی مختلف است و از آنجا که فرصت و ثروت و سایر منابع ما محدود هستند، تلاش افراطی برای بهبود سطح عملکرد در هر حوزه، ممکن است به هزینه کردن از حوزههای دیگر و در نهایت، کاهش سطح جامع عملکرد منتهی شود.
*افزایش اهمال کاری
اهمال کاری به علت تنبلی نیست. گاهی اوقات، کمال طلب بودن ما باعث میشود که کارهایمان را به آینده موکول کنیم. شاید برای شما هم پیش آمده است که تصمیم بگیرید به جای یک تماس تبریک تولد شتابزده، چند ساعت بعد سر حوصله یک تماس طولانی بگیرید و بعد از چند روز، هرگز این فرصت به وجود نیاید. چون همان زمان، کارهای عقب افتادهی دیگری هم برای انجام دادن داشتهاید!
همه کسانی که مطالعه روزانه ندارند، تنبل نیستند. اتفاقاً برخی از آنها از علاقمندان جدی مطالعه هستند. اما به دلیل کمال طلبی، دوست ندارند در لابهلای کارهای روزمره مطالعه کنند. آنها به دنبال فرصت مناسبی برای تمرکز و مطالعه و یادداشت برداری هستند. فرصتی که عموماً هرگز پیش نمیآید!
کمال طلب، به خاطر استانداردهای بسیار بالا در هدف گذاری، هر کار و فعالیتی را بزرگتر از آنچه واقعاً هست میبیند و به همین دلیل، ترغیب میشود که آن کارها را به زمان دورتر و مناسبتری موکول کند.
* نزدیک بینی
کمال طلبها چنان در جزییات روزمره غرق میشوند که توانایی مشاهدهی افق زمانی دوردست را از دست میدهند. موفقیت هر یک از ما، چه به عنوان دانشجو، چه کارمند و چه مدیر یک کسب و کار بزرگ و معظم، نیاز دارند که علاوه بر توجه به مسائل و دغدغههای روزمره، به مسیر بلندمدت زندگی و کسب و کار خودشان هم توجه کنند. این فرصت برای انسانهای کمال گرا کمتر از دیگران به وجود خواهد آمد.
*از دست دادن فرصتها
انسانهای کمال طلب، تنها یک روش درست و تنها یک گزینهی مطلوب برای تصمیم گیری و اجرای خواستههای خود میشناسند. از آنجا که همیشه امکانات و فرصتهای محیط با روشی که آنها دوست دارند و با گزینهی مطلوبی که آنها مد نظر دارند یکسان نیست، این افراد بسیاری از فرصتهای پیش رو را از دست میدهند.
مدیر کمال طلب ممکن است فرد کارجویی را که ۸۵% ویژگیهای مورد نظر او را دارد به امید پیدا کردن یک گزینهی نود و پنج درصدی در جلسهی مصاحبهی استخدامی رد کند یا به مدت چند هفته در انتظار بگذارد و بعد از اینکه متوجه شد همهی گزینههای دیگر حتی نیمی از معیارهای او را ندارند، ببیند که همان فرد هشتاد و پنج درصدی را هم از دست داده و او به سراغ کار دیگری رفته است.