مهارت های زندگی برای جوانان

به همراه مطالبی مفید برای والدین ایشان

مهارت های زندگی برای جوانان

به همراه مطالبی مفید برای والدین ایشان

سلام خوش آمدید

تعریف خلق در روانشناسی چیست؟

جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ب.ظ

در درس قبل، در توضیح اینکه افسردگی چیست و چه نشانه‌هایی دارد، اشاره کردیم که برای درک بهتر افسردگی، لازم است با مفهوم خلق یاMood آشنا باشیم.

اگر چه همه‌ی ما، احساس می‌کنیم که مفهوم خلق را درک می‌کنیم، اما تعریف شفاف و مشخصی از خلق که مورد توافق همگان باشد، وجود ندارد.

اما به هر حال، مفهوم خلق، یک مفهوم کاملاً ریشه دار و قدیمی است. چهار مزاج بلغم و صفرا و سودا و دم که در طبابت سنتی وجود داشته‌اند، از جمله نخستین ابزارهای تقسیم بندی خلق بودند و اطباء قدیم، معتقد بودند که غذای هر کسی باید با مزاج او سازگار باشد تا در وضعیت تعادل و سلامت قرار بگیرد.

خلق Mood 

 خلق به معنی حالت هیجانی مستمر و نافذی است که ادراک شخص را از دنیا تحت شعاع قرار می دهد. در معاینه وضعیت روانی بیمار روانپزشک مایل است ببیند که آیا بیمار داوطلبانه در مورد احساسات خود صحبت می کند یا لازم است در این مورد از او پرسش شود . توصیف خلق بیمار باید شمامل اشاره به عمق،شدت،طول مدت و نوسانات آن باشد . 
صفات معمول برای توصیف خلق عبارتند از :
 افسرده،مایوس،تحریک پذیر، مضطرب،خشمگین،منبسط،شنگول،تهی،توام با احساس گناه،ناامید،مرعوب،تحقیر نفس،بی حاصل ،هراسان،. مبهوت. 
خلق ممکن است " نوسان دار labile "  باشد و بین دو قطب تغییرات سریع نشان دهد (مثلا خنده بلند و سرحالی و گریه و یاس در لحظه بعد ) 

عاطفه Affect

 عاطفه را می توان پاسخ دهی هیجانی فعلی بیمار تعریف کرد که از روی حالت چهره بیمار و از جمله میزان و حدود رفتار بیانی او استنباط می شود . عاطفه ممکن است با خلق هماهنگ باشد یا نباشد . عاطفه را می توان در حد طبیعی،محدود،کُند(کم روح) یا سطحی(بی روح) توصیف نمود. 
 در محدوده بهنجار عاطفه دامنه متنوعی از حالت چهره،لحن صدا ،استفاده از دستها و حرکات بدنی مشاهده می شود .(Body language ) وقتی عاطفه محدود است حدود و شدت ابراز هیجان کاهش می یابد . به همین ترتیب در عاطفه کند ابراز هیجان بیشتر کاهش می یابد. برای تشخیص عاطفه سطحی باید هیچ نشانی از بیان عاطفی وجود نداشته باشد ،یعنی صدای بیمار یکنواخت و چهره او بی حرکت باشد. روانپزشک باید به ناتوانی بیمار برای شروع ،ادامه دادن یا قطع یک پاسخ هیجانی توجه کند .


متناسب بودن عاطفه :

 روانپزشک می تواند متناسب بودن پاسخ های هیجانی بیمار را با متن موضوع مورد بررسی قرار دهد. بیماران هذیانی که هذیان های گزند و آسیب را شذح می دهند باید از تجاربی که معتقدند بر آنها تحمیل می شوند هراسان یا خشمگین باشند . خشم و ترس در چنین زمینه ای تظاهر متناسبی است. 
 برخی از روانپزشکان اصطلاح حالت عاطفی نامتناسب را مختص کیفیت پاسخ هیجانی برخی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی می دانند که در آنها حالت عاطفی بیمار با آنچه بیان می کند ناهماهنگ است (مثلا عاطفه سطحی هنگام صحبت در مورد تکانه های جنایی)


عاطفه و خلق را می توان به این صورت هم بیان کرد که : عاطفه همان چیزی است که هنگام ابراز هیجان در چهره و حالات افراد بصورت ظاهری مشاهده می شود. هنگامی که متخصصین بالینی در پی بررسی عاطفه در درمانجویانشان هستند، به برخی مولفه هایی دقت و توجه دارند که شدت، تناسب، تحرک و دامنه عاطفه از آن جمله است. در توضیح خلق هم باید گفت که خلق هم به تجربه هیجانی فرد به صورت درونی، و عاطفه ابراز هیجان به صورت بیرونی است. افسردگی، سرخوش بودن، خشم ، اضطراب، غم و ... از جمله این هیجانات است. خلق درمانجو در روند درمان وی بسیار مهم و قابل توجه است.



تفاوت هیجان و خلق:

 - «هیجان» از موقعیت‌های مهم زندگی و از ارزیابی‌های اهمیت آنها برای سلامتی ما به وجود می‌آید. مانند هیجان «غم و اندوه» که از مواجهه با یک موقعیت فقدان و جدایی یا سوگ در شرایط زندگی حاصل می‌شود. اما «خلق» از فرآیند‌هایی به وجود می‌آید که مبهم و اغلب ناشناخته هستند. مانند «خلق افسرده» که لزوما دلیل خاصی را برای آن نمی‌توان بیان کرد.
 
- هیجان عمدتا بر «رفتار» تاثیر می‌گذارد و اعمال خاصی را هدایت می‌کند و حال آنکه خلق، عمدتا بر «شناخت» تاثیر می‌گذارد و آنچه را که فرد درباره‌اش فکر می‌کند، هدایت می‌کند. 
 
- هیجان در نتیجه رویدادهای کم دوام چند ثانیه‌ای یا شاید چند دقیقه‌ای ناشی می‌شود، در صورتی که خلق، از رویدادهای ذهنی چند ساعته یا شاید چند روزه ناشی می‌شود. 
 بنابراین، خلق بادوام‌تر از هیجان است. اغلب افراد تقریبا روزی هزار دقیقه بیدارند، ولی مقدار کمی از این زمان، هیجان‌هایی چون خشم، ترس یا شادی را در بردارند، اما در مقابل، یک آدم معمولی، به طور کلی، جریان‌های دایمی خلق را تجربه می‌کند.
 با اینکه هیجان‌ها در تجربه روزمره نادر هستند، ولی افراد همیشه چیزی را احساس می‌کنند. آنچه را که آنها معمولا احساس می‌کنند، «خلق» است، به عبارت دیگر، احساس هیجانی دایم و غالب که به صورت اثر پیامدی رویداد هیجانی تجربه شده قبلی است، «خلق» نامیده می‌شود که شاید در تعابیر رایج و  عرفی و عامیانه فرهنگ فارسی با نام «روحیه» خوانده و بیان می‌شود و از طرفی، تظاهر خارجی و تجلی بیرونی با علایم فیزیولوژیک این احساس هیجانی را «عاطفه» (Affect) یا در تعابیر رایج و عرفی و عامیانه فرهنگ فارسی با نام «چهره» می‌نامند. 
 شاید بتوان رابطه خلق و عاطفه را، چون رابطه آب و هوا، به درجه حرارت تشبیه کرد. به این معنی که «درجه حرارت» تظاهر و برون‌داد خارجی و مقطعی و در عین حال کمی گرما یا سرما است در حالی که «آب و هوا» معیار متوسط و میانگین گرمی و سردی طولانی مدت آن منطقه جغرافیایی است. 

 - «خلق» با احساس ذهنی بیان و شناخته و ارزیابی می‌شود، در حالی که «عاطفه» به صورت عینی شناخته و ارزیابی می‌شود. قابل ذکر است که خلق به صورت حالت عاطفه مثبت و عاطفه منفی (خلق خوب و خلق بد) وجود دارد. البته عاطفه مثبت و عاطفه منفی حالت‌های متضاد احساس کردن نیستند، بلکه این دو ویژگی، حالت‌های مستقل و نه متضاد احساس کردن هستند.


عاطفه مثبت: عاطفه مثبت بیانگر مشغولیت لذت‌بخش و احساس هوشیاری در برابر ملالت است. عاطفه مثبت به صورت سطح لذت جاری، اشتیاق و پیشروی به سمت هدف وجود دارد. سیستم عاطفه مثبت برای خودش مبنای عصبی دارد و مسیر‌های ناقل عصبی در آنها «دوپامین» است. انتظار رویدادهای خوشایند، این مسیر‌ها را فعال می‌کند. وقتی عاطفه مثبت افراد بالا است، معمولا احساس می‌کنند علاقه‌مند، پرانرژی، هوشیار و خوش‌بین هستند، در حالی که وقتی عاطفه مثبت افراد پایین است، معمولا احساس می‌کنند خموده، www.migna.irبی‌تفاوت و خسته هستند. عاطفه مثبت بیانگر سیستم «انگیزشی اشتیاقی» است که پاداش آن را بر می‌انگیزد. اصولا عاطفه مثبت و خلق خوش، به «رفتار گرایشی» کمک می‌کند. عاطفه مثبت به طور منظم طبق چرخه خواب‌ بیداری نوسان می‌کند.

بر اساس پژوهش کلارک، واتسون، ولیکا در سال 1989، سطح عاطفه مثبت هنگام بیدار شدن کاملا پایین است، در طول صبح به سرعت بالا می‌رود و تا بعد از ظهر به تدریج همچنان بالا می‌رود تا اینکه بین 6 تا 9 بعد از ظهر به اوج خود می‌رسد و از آن پس به سرعت در اواخر شب پایین می‌آید و به سطح پایین اوایل صبح باز می‌گردد.

عاطفه منفی: عاطفه منفی بیانگر مشغولیت ناخوشایند و احساس تحریک‌پذیری در برابر آرمیدگی است. عاطفه منفی بالا به صورت احساس ناخوشنودی، تحریک‌پذیری و عصبانیت وجود دارد. سیستم عاطفه منفی نیز برای خودش مبنای عصبی دارد و مسیر‌های ناقل عصبی در آنها «سروتونین و آدرنالین» است. انتظار رویدادهای ناخوشایند این مسیر‌ها را فعال می‌کند. وقتی عاطفه منفی افراد پایین است معمولا احساس می‌کنند آرام و آرمیده هستند. 

 عاطفه منفی بیانگر سیستم «انگیزشی آزارنده» است که تنبیه آن را بر می‌انگیزد و اصولا عاطفه منفی و خلق ناخوش به «رفتار اجتنابی» کمک می‌کند. عاطفه منفی بر طبق چرخه خواب، بیداری، نوسان و تغییر قابل توجهی ندارد.

نتیجه‌گیری: 

 هیجانات که منتج حوادث خوشایند و ناخوشایند روزمره ما و پدیده‌ای دفاعی هستند پس از گذشت زمانی و استمرار، به صورت احساس‌های ماندگار خلقی خود را نشان می‌دهند که این احساس‌ها در حالت بیمارگونه و غیراعتدالی خود، به صورت اختلال افسردگی یا اختلال شیدایی بروز می‌کنند.
از آنجا که بر اساس پیش‌بینی محققان بین‌المللی در سال 20200 میلادی، دومین بارکلی بیماری‌ها، به اختلال افسردگی، اختصاص می‌یابد، به همین جهت اغلب کشور‌های توسعه‌یافته، برنامه‌های سرورآفرین و نشاط‌زایی را در تمامی رفتار‌های خانوادگی، شغلی و اجتماعی جوامع خود گنجانده‌اند و تلاشی روزافزون جهت کاهش تنش و آرامش اجتماعی دارند. امید آنکه که کشور ما نیز، از این قافله حرکت علمی، در راستای گسترش سلامت اجتماعی، غافل نماند. 
می
  • danial azadeh

خلق

خودشناسی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی