مرکز کنترل درونی یا مرکز کنترل بیرونی؟ (پرسشنامه)
دانش آموزی که نمره مناسبی در امتحان کسب نکرده است، چه عاملی را به عنوان دلیل این نمرهی پایین ذکر میکند؟ میگوید کم درس خوانده بوده یا میگوید معلم امتحان سختی گرفته؟ کارمندی که دیر در محل کار خود حاضر میشود چه میگوید؟ اینکه ترافیک زیاد بوده یا اینکه نتوانسته به موقع از خواب بیدار شود؟ شرکت ایرانی که محصولش را نتوانسته در بازار عرضه کند چه میگوید؟ میگوید که استراتژی درستی را برای انتخاب محصول و بازار و روش تولید انتخاب نکردیم؟ یا میگوید مردم ایران دیگر تعهد به محصول ایرانی و کشور خود ندارند؟
مرکز کنترل درونی را چنین تعریف میکنند: «باور اینکه وضعیت فعلی من، تابع عوامل قابل کنترل مانند تلاش، نگرش، آماده بودن و … است». در مقابل مرکز کنترل بیرونی را به این عنوان تعریف میکنند که: «باور اینکه وضعیت فعلی من، تابع عوامل متعددی بوده که همگی از کنترل من خارج هستند».
کسانی که مرکز کنترل بیرونی دارند، رویدادهای بد زندگیشان را ناشی از پیچیده بودن شرایط یا بدشانسی میدانند. این در حالی است که کسانی که مرکز کنترل درونی دارند، رویدادهای منفی زندگی را ناشی از کمبود توانمندی ها، یا کمبود تلاش خواهند دانست. در اینجا، میتوانید پرسشنامه راتر را مطالعه کرده و نمونههایی از تعاریف اصلی مرکز کنترل را در ذهن خود مرور کنید:
آنچه میخوانید پرسشنامه راتر است برای هر شماره، دو گزینهی الف و ب در نظر گرفته شده که پاسخ دهنده باید یکی از آنها را انتخاب کند. بررسی جواب دشوار نیست. تشخیص اینکه کدام عامل به مرکز کنترل درونی و کدام عامل به مرکز کنترل بیرونی اشاره دارد، دشوار نیست:
۱- الف: خیلی از اتفاقهای بد در زندگی آدمها به خاطر بدشانسی روی میدهد.
۱ – ب: اتفاقهای بدی که برای انسانها روی میدهد، ناشی از اشتباهاتی است که انجام میدهند.
۲ – الف: یکی از دلایل اصلی که در جهان جنگهای مختلف روی میدهد، بیعلاقه بودن مردم به سیاست و کم بودن دانش سیاسی است.
۲ – ب: جنگ همیشه وجود خواهد داشت. مهم نیست که انسانها چقدر برای پیشگیری از آن تلاش کنند.
۳ – الف: در طول زمان و به تدریج، هر انسانی، احترامی را که لایق آن است به دست خواهد آورد.
۳ – ب: متاسفانه، معمولاً ارزش انسانها دیده و کشف نمیشود. مستقل از اینکه چقدر برای کسب آن ارزش تلاش کنند.
۴ – الف: بیمعنی است که بگوییم معلمها در نمره دادن به دانش آموزان، دقیق و منصف نیستند.
۴ – ب: اکثر دانشآموزان نمیدانند که نمرههای آنها تا چه حد تحت تاثیر رویدادهای مختلف و تصادفهای بیرونی تعیین میشود.
۵ – الف: اگر فرصتهایی مناسب دست ندهد، کسی نمیتواند به موقعیت پیشگام بودن و رهبر بودن دست پیدا کند.
۵ – ب: کسانی که در موقعیت پیشگام بودن و رهبری نیستند، از فرصتهایی که در اختیار آنها قرار داشته، بهترین استفاده را نکردهاند.
۶ – الف: هر کاری هم بکنیم، همیشه عدهای هستند که دوستمان نخواهند داشت.
۶ – ب: کسانی که نمیتوانند دیگران را به خود علاقمند کنند، روش ایجاد ارتباط با دیگران را نمیدانند.
۷ – الف: در اغلب موارد، میبینم که آنچه قرار است روی بدهد، به هر حال روی میدهد.
۷ – ب: هیچوقت حاضر نیستم به جای فکر کردن و تصمیم گرفتن، نتیجه را به دست سرنوشت بسپارم.
۸ – الف: برای دانشجویی که درسش را درست خوانده باشد، امتحان غیرمنصفانه معنی ندارد.
۸ – ب: بسیاری از اوقات، سوالهای امتحان آنقدر به محتوا و تمرینهای درس نامربوط است، که عملاً درس خواندن بیخاصیت است.
۹- الف: موفق شدن یعنی تلاش کردن. شانس و تصادف نقش بسیار کمی در موفقیت دارند.
۹ – ب: برای اینکه شغل خوبی داشته باشی، باید در زمان مناسب در مکان مناسبی باشی تا این فرصت برای تو پدید آید.
۱۰ – الف: یک شهروند متوسط هم میتواند روی تصمیمهای دولت تاثیر داشته باشد.
۱۰ – ب: دنیا توسظ تعداد کمی از افراد قدرتمند اداره میشود و سایر انسانها، قدرت چندانی برای تغییر شرایط ندارند.
۱۱ – الف: وقتی برنامه ریزی میکنم، تقریباً مطمئن هستم که برنامه ام عملی خواهد شد.
۱۱ – ب: برنامه ریزی نمیتواند همیشه منطقی و مفید باشد. چون به هر حال بسیاری از رویدادها بر اساس شانس و تصادف به وقوع میپیوندند.
۱۲ – الف: من برای تصمیم گیری و به دست آوردن چیزهایی که میخواهم، چیزی به نام شانس را در نظر نمیگیرم.
۱۲ – ب: خیلی وقتها، تصمیم های مهم را هم میتوان با «شیر یا خط کردن» اتخاذ کرد.
۱۳ – الف: آنچه برای من روی میدهد، حاصل کار خودم است.
۱۳ – ب: بعضی وقتها احساس میکنم روی جهتی که زندگیم به خود گرفته است، کنترلی ندارم.