دانش آموزان T و کلاسهای مربع
نگاه نادرست نظام آموزشی را شاید نتوانیم به این زودیها تغییر دهیم. اما به سهم خودمان می توانیم مراقب باشیم که دستاورد نظام آموزشی برای ما، یک نگاه نادرست نباشد.
در زمانهای دور، حوزههای دانش چنان محدود بود که یک نفر میتوانست تقریباً همهی حوزه ها را بداند. «بوعلی سینا»ها، حاصل آن دوران هستند. کسانی که پزشکی و منطق و فلسفه را به یک اندازه میدانستند. بعدها، علم چنان توسعه یافت که دیگر نمیشد تمام حوزههای آن را شناخت و فهمید. این بود که کسانی که از هر حوزه چیزی میدانستند و حرفی میزنند را به «اقیانوسهایی با عمق یک بندانگشت» تشبیه کردیم و میکنیم. اما یک سوال مهم، امروز برای ما وجود دارد:
الگوی رشد و پیشرفت در دنیای امروز چیست؟ باید به چاههای عمیق تبدیل شویم یا به اقیانوسهای سطحی؟
بسیاری از دانشمندان امروز دربارهی این سوال صحبت کردهاند. از میان حرفهای آنها چند نکته بیشتر مورد توافق عمومی است. یکی اینکه دانشآموزان در این دورهی جدید باید تلاش کنند به شکل T باشند. به معنای اینکه از همهی حوزهها چیزهایی بدانند و در یک حوزه خاص، بسیار عمیق بیاموزند. امروز بسیاری از رشتههای تخصصی، چنان رشد کردهاند که پیش بردن آنها به جلو، یا دشوار است یا غیرمفید. چنان است که عمدهی اتفاقهای بزرگ سالهای اخیر در مرز مشترک رشتهها روی میدهد:
پزشکی به سراغ مهندسی رفته تا تجهیزات قدرتمندتر بسازد و امروز پرینترهای سه بعدی، برایش بافت بدن را پرینت میگیرند تا در بدن ما استفاده شود.
طراحان وب سایتها، میکوشند از دانش نورولوژی برای افزایش تعداد کلیکهای کاربران در سایتها بهره بگیرند.
اقتصاددانها از تعریف قدیمی اقتصاد خرد و کلان فاصله گرفتهاند. میدانند دیگر برای انسانها ۳ همیشه از ۲ بزرگتر نیست. اقتصاد رفتاری را با ترکیب اقتصاد و روانشناسی شکل دادهاند و توسعه میدهند.
بیوانفورماتیک به همان جدیت بیولوژی و انفورماتیک مورد بحث قرار می گیرد.
به نظر میآید که امروز، بر خلاف پدر و مادرهایمان که اگر از تخصص می گفتند منظورشان دانش تخصصی در یک لایه بود: یا پزشکی بود یا مهندسی یا حقوق یا هنر یا…
اما ظاهراً این روزها برای خاص بودن و متمایز ماندن، ما باید به سه لایه فکر کنیم: دانش اصلی. تخصص دوم یا کمکی. و دانش عمومی
اگر قرار است در زیر شاخههای پزشکی درس بخوانم، باید به تخصص دومم هم فکر کنم. که آی تی خواهد بود یا جامعه شناسی یا مهندسی الکترونیک یا …
اگر قرار است حقوق بخوانم باید به تخصص دومم فکر کنم که زنان خواهد بود یا مهندسی یا آی تی یا پزشکی یا…
اگر قرار است ادبیات بخوانم باید ببینم اقتصاد قرار است دانش دومم باشد یا شخصیت شناسی کودک یا جامعه شناسی یا …
و البته یادمان باشد مراقب باشیم که مدارس و دانشگاهها، نتوانند آنقدر که توانمندی بالقوه دارند، نگرش کل نگر ما را تضعیف کنند.
کلاسها به شکل هندسی منظم چیده میشوند. و ما بعداً در جامعه با گروهها و سازمانها و ساختارهایی مواجه میشویم که شکل و چارت منظمی ندارند.
در کلاسها ما را رتبه بندی میکنند. یکی بهترین دانش آموز میشود و دیگری ضعیفترین. و در محیط اجتماعی، چه کار و چه زندگی، میبینیم که آزمون دنیا متفاوت است. انگار که از یک کلاس امتحان ریاضی بگیرند و کمترین نمره را در کارنامهی همه بگذارند و همین کار را برای درسهای دیگر هم انجام دهند. در شرکتی که ما کار خواهیم کرد، مهم نیست که قویترین فرد شرکت کیست (مثلاً طراح محصول یا بازاریاب). این ضعیفترین فرد شرکت است که سرنوشت شرکت را میسازد. به یک تیم تخصصی فکر کنید که مدیری ناکارآمد دارد یا مجموعهای قوی، که یک منشی بداخلاق دارد. دیگر مهم نیست بالاترین نمرهی سازمان چند است؟ پایینترین نمره، سرنوشت را خواهد نوشت.
در کلاسها به ما میآموزند که هنگام آزمون چشمهایت روی برگهی خودت باشد و با کسی حرف نزن و موبایل را خاموش کن. اما نباید فراموش کنیم که در آزمونهای واقعی زندگی، برگهی همه را باید نگاه کنیم تا اشتباه آنها تکرار نشود. با دوستان و نزدیکانمان حرف بزنیم و با این شیوه بکوشیم پاسخ بهتری برای مشکلاتمان بیابیم.
کلاسها یک معلم دارند که میگوید و همه دانش آموزان که میشنوند و باید یادمان باشد که در دنیای واقعی، شنیدن از دیگران است که قدرت من را – مستقل از شغل و تخصصی که دارم – افزایش میدهد.
در کلاس درس، هنر ما یادگرفتن همهی بخشهای کتاب است و در کلاس زندگی که با بارش دانش و اطلاعات مواجهیم، هنر ما تشخیص اینکه کدام بخشها را نباید بیاموزیم و باید حذف کنیم.
کلاسهای دهههای قبل و دانشهای دهههای قبل، از ما انسانی میسازد که با زمان خود بیگانه است. نگاهی رو به عقب دارد و تلاش برای «حفظ وضعیت موجود». باید دانشآموز دیگری باشیم و کلاسها را به شکل دیگری تجربه کنیم تا با «نگاهی رو به جلو» وارد جامعه شویم.
تمرین ۱:
با توجه به رشتههای موجود، اگر بخواهید برای خودتان، تخصص اول و دوم مشخص کنید (آنچه دارید یا آنچه کاش داشتید یا آنچه باید در آینده داشته باشید)، نام این دو تخصص چیست؟ ترکیب این دو، تا کنون در دنیا چه نوع محصولات و نتایجی داشته است؟
تمرین ۲:
فرض کنید شما قرار است – در چارچوب تمام محدودیتهای فرهنگی و قانونی موجود – یک مدرسهی جدید بسازید. چه کارهایی را انجام میدهید که مدرسهی بهتری باشد و ما را بهتر برای دنیای پیش رو آماده کند؟
تمرین ۳:
به هر حال، ما در این جامعه و در این شرایط زندگی کردهایم و به این نقطه رسیدهایم. یک شبه هم نمیشود همه چیز را تغییر داد. اگر بخواهید یک گام کوچک بردارید تا به یک انسان T نزدیکتر شوید، از امروز چه کار جدیدی را در برنامهی روزانهی خود خواهید گنجاند؟
- ۹۴/۱۱/۰۲